صفحه اصلی
داستانهای کودکان
اشعار کودکانه
بازاریابی/خدمات وب
در باره
Copy of Contact
مخاطب
More
کمی دانه شن به نام بلا می خواهد کاوش کند! بلا با کمک صدفی به نام یان ، چیز شگفت انگیزی را کشف می کند.
تیمی تمایل دارد به مدرسه برود اما به دلیل بیماری قادر به انجام آن نیست. خواهر و برادرهایش برایش میوه درخت سیب می آورند که به او کمک می کند بهتر شود. با این امید که روزی او به مدرسه خواهد رفت ، خواهر و برادرهایش چیزهای جدیدی را که یاد می گیرند به او می آموزند. هنگامی که وضعیت او بدتر می شود ، خانواده او در باغ سیب می کارند ، اما آیا آن به موقع رشد می کند و میوه می دهد تا تیمی بهبود یابد؟
نام ابر کوچکی Ivan ایجاد شده است. کوچک بودن ، متفاوت بودن و ندانستن اینکه او کیست ، پذیرش برای او مشکل است. با گذشت زمان ، یک راز فاش می شود. تنها در این صورت است که ابر کوچک شروع به رشد می کند و چیز شگفت انگیزی را کشف می کند.
Little Heart خوشحال است که متولد می شود اما هنوز از چالش هایی که پیش رویش قرار داشت اطلاع چندانی نداشت. می آموزد که پذیرفته نیست زیرا دیگران آن را ضعیف و ترسو می دانند. این سوال باقی می ماند که آیا می توان بدون عشق زندگی کرد؟
یک کودک خردسال به یک حیوان چرک بسته می شود. وقتی حیوان پر شده به طرز مرموزی ناپدید می شود ، کودک دلش می گیرد چون تنها دوستش بود. کودک که بسیار ناراحت است ، باید یاد بگیرد که چگونه دوستان جدیدی پیدا کند ، اما آیا او دوست داشتن دوستان جدید خود را نیز یاد می گیرد؟
در زمان بلاها و جنگهای بزرگ ، مرد جوانی پا به عرصه وجود می گذارد که یاد می گیرد شمشیری بسازد که تصور می شود افسانه ای است. اما اگر بخواهد شمشیر بزند و برکات آزادی را در مسیح به ارمغان بیاورد ، باید آزمایشی را پیش روی او بگذارد.